هویت در معماری شهری
هویت یک ملت، سرزمین و اجتماع بر هر آنچه نمودی از آن ملت و سرزمین محسوب میشود تاثیر دارد و خود را در صور مختلف جلوه میدهد. در واقع هویت است که در استمرار تاریخی شکل میگیرد و در عین پویایی، خود را در صور کالبدی، هنر و معماری یک سرزمین نمایان میکند.
شایان ذکر است که پس از شکلگیری چنین کالبدی که در واقع برآمده از هویت و مولفه های ماهوی یک سرزمین میباشد، خود اثر هنری، شهر یا معماری ابزاری برای انتقال مفاهیم، آداب و جلوههای فرهنگی آن سرزمین به نسل آینده میشود و عنصری هویتساز برای انسان هویتپرداز میشود.
پس تعامل هویت و کالبد شهر، یک تعامل سازنده و موثر است، در واقع، شهر را هویت میسازد و پس از ساخت شهر، خود شهر در پردازش هویت آیندگان نقش ایفا میکند.
حال اگر بی هویتی باب شود و هر کسی از هر دری خواست طراحی کند شهر هویتی نخواهد داشت و اهمیت این موضوع در معماری و شهرسازی از آن جهت است که بی هویتی شاید در سایر شاخههای هنر وارد شود و آثاری را بر جای گذارند ولی تنها در معماری است که به علت ماندگاری اثر و همنشینی بناها اختلات هویتها و به تعبیری دیگر بی هویتی معماری به چشم میآید.
مفهوم هویت در فلسفه غرب و اسلام
چنانچه در این بخش از مجله چی اشاره کرده ایم، هویت در فلسفه اسلامی با غرب تفاوتهایی دارد و ریشه آن هم در شناختشناسی و اعتقاد به ابعاد مختلف وجودی انسان است. لذا مناسبترین واژه برای هویت در مفهوم غربی آن، این همانی(یعنی این اصل که هر چیزی خودش، خودش است) است که فرآیند تطبیق پدیده با تصورات ذهنی ناظر است.
مفاهیمی چون روح، ذات، سرشت و طبع برای هویت مفاهیمی شرقی هستند. هرگاه صحبت از هویت یک شهر به میان میآید مفهومی با علل مرکب مورد فهم غالب است و مادام که علت تامه محقق نشود، هویت ادراک نخواهد شد. انسان در فرایند ادراک هویت شهر وجود ذهنی(روح) شهر را با وجود بیرونی تطبیق میدهد.
هویت(به عنوان یک وجود ذاتی) وابسته به عللی مرکب از دو علت با منشاء انسانی و طبیعی است. هرگاه هر گروه علل ایجاد هویت (ذات) شکل گیرد، هویت شهر موجود خواهدشد و تجلی آن در اعراض و ماهیت عینیت خواهد یافت.
مؤلفههای هویتی چه طبیعی و چه انسان ساخت(معماری و شهر) ابزارهای تعیُن ذات هویت هستند. حال اگر شهری وجود دارد که آن را حائز درجاتی از هویت میدانیم، دلیل آن را باید در ریشه انسانی و یا طبیعی محیط جستجو کنیم.
وجود زیبایی و کیفیت ظاهر شهر، مقدمۀ تشکیل هویت انسانی خواهد بود. نکتۀ اصلی و مهم این است که روابط اجتماعی و سنتهای کهن بومی و در منطقههای کوچک در شاکلۀ شهر(و نه در مقیاس تدریجا جهانی و با سرعت زیاد) بروز پیدا میکند.
تکامل تدریجی عوامل هویتساز در جغرافیای محدود بومی، علت دوام هویت و معنیداری حیات اجتماعی تمدنهاست. لذا با داشتن کالبدی با کیفیت، مقدمه حلول هویت و ذات برای شهر فراهم و هویت محقق میشود. به محض تشکیل شهر چه از لحاظ صورت و چه از لحاظ مفهوم محتوایی و کارکردی، وجود هویت از مرحله امکان به وجوب میرسد.
هویت اجتماعی
سوال اساسی کشورهای درحال پیشرفت است. هویت اجتماعی یعنی: «خودآگاهی جمعی که مردم این گونه کشورها به اصالتها، ارزشها، و میراثهای فرهنگی خود داشته باشند و دقیقاً علت عقب ماندگی و آسیبهای این کشورها همین مسئله است.» نبود چنین آگاهی اجتماعی به وجود و هستی اجتماعی خود، سبب وابستگی به کشورهای استعمارگر و در نتیجه نخستین عامل نفوذ فرهنگی کشورهای سلطهگر است.
یکی از جنبههای هویت اجتماعی، هویت شهری و معماری است که از گذشته باید گرفته شود و هویت گذشته را حفظ کرده و در امتداد آن هویت، به فکر به وجود آوردن معماری درخور زمان حال باشد که البته دارای هویت ملی و دینی است که اگر غیر این باشد موجب بی هویتی شده که دنبالهروی کشورهای دیگر شده و وابستگی به دنبال خواهد داشت.
خروج از بحران هویت در هنر
درباره هویت در معماری و شهرسازی دو عامل مورد بررسی قرار میگیرد:
وجه کالبدی، صوری، مادی
جنبه محتوایی، باطنی و ارزشی
البته این تفکیک تمایزی ذهنی است و هویت دارای ساختار پیوسته و واحد میباشد.
در خصوص بحران هویت نیز دو محور سامانمند بودن هویت و هدفمندی آن مورد بررسی است هویت سامانمند در معماری نیز ما را به جهان به هماهنگی کالبد و محتوا بر اساس هدفمندی واحد رهنمون میسازد متقابلاً بحران هویت در معماری را در ناسازگاری ابعاد صوری با لایههای محتوایی در فضای فاقد هدفمندی و گسست ارکان مبنایی هویت می توان سراغ گرفت.
در نگاهی بنیادی به مسئله بحران هویت تیتوس بورکهارت تحلیل تطبیقی میان وجود بحران در دو تمدن مسیحی و اسلامی پرداخته است وی در باب هنر بر این باور است که هنر مسیحی با از دست دادن اصول معنوی خود منهدم گردید و هنر اسلامی ضعف خود را از وجوه کالبدی و بیرونی آغاز نمود. مسیحیت عوامل بحرانساز را در ناهماهنگیهای درونی خود داشت ولی تمدن اسلامی با تهاجمی بیرونی مواجه گردید که به تدریج در حوزههای درونی آن موثر واقع شد و پیوستگی مبانی اندیشه و هنجارهای معنوی در ساختار آن به سستی گرایید.
فرایند خروج از بحران نیز دو رهیافت بالا به پایین و پایین به بالا را شامل میگردد حرکت اصلاحی از بالا به پایین به بازسازی هویت هدفمند و آرمانی باز میگردد. در این مسیر، هنجارها و باورهای اصیل دینی در پیوند با عالم قدس نشانهگیری میشود. حرکت اصلاحی از پایین به بالا، بازسازی ساختاری و وجوه کالبدی را با استفاده از تجربیات گذشته و ارزیابی نیازهای حاضر پیش رو دارد. این راه به صورتی همگام پیمودنی است تا تناسب و اعتدال لازم در سیر استکمالی حاصل آید.
ایدههای سطحی عامل بحران هویتی
بررسی آرای گوناگون که در باب بحران هویت معماری ارائه شده در مجموع حکایت از نوعی جزئینگری درباره اصل مفهوم هویت دارد. هر یک از نظریهپردازان رکن اصلی را در یکی از عناصر، اقلیم، جغرافیا، تاریخ، نژاد، فرهنگ، دین باوری و…سراغ گرفتهاند.
میتوان عناصر اصلی هویتساز یعنی وجود و ماهیت را در آثار هنری و معماری متناظر معنا و مفهوم یا «ایدهی اثر هنری» و صورت و ماده آن یا کالبد اثر هنری دانست پس هویت یک اثر هنری و معماری متضمن سنجش ارزیابی مجموعه عناصر ذیل است:
ارزیابی عمر و جامعیت ایده هنرمند و نسبت آن با ایده کلی(خداوند و مقام انسان کامل)
ارزیابی استعداد و توان هنرمند در تجلی دادن ایدههای خود بر خلق اثر هنری به صورت بجا و شایسته
ارزیابی کیفیت اجتهاد هنرمند نسبت به در نظر گرفتن مجموع شرایط زمانی و مکانی در خلق اثر.
بحران هویت یا ناشی از ایدههای سطحی و انحرافی هنرمندان و معماران است و یا ناشی از عدم توجه آنها به مجموعه شرایط زمانی و مکانی خلق اثر هنری است و یا نهایتاً ناشی از خلق آن معماری توسط افرادی است که توان و استعداد لازم برای آفرینش آثار اصیل و ارزشمند را ندارند.
ثبت دیدگاه